اگر نمی توانید به دیگران نزدیک شوید، به این دلیل است که نمی دانید چطور به کودک درونتان نزدیک شوید. کودک درون شما ترسیده و آسیب دیده است. در کنار کودک تان باشید.
بسیاری از ما مدت های طولانی کودک درونمان را نادیده گرفته ایم. سن و سال شما هرچه باشد، بچه کوچکی در درونتان هست که به عشق و پذیرش نیاز دارد.
اگر زن هستید، هر قدر هم که اعتماد به نفس داشته باشید، دختر کوچکی دارید که خیلی حساس است و به کمک نیاز دارد. و اگر مرد هستید، مهم نیست که چقدر با اعتماد به نفس هستید، شما نیز کودک کوچکی در درونتان دارید که مشتاق گرمی و محبت است.
در هر سنی که بوده اید، او در درونتان بوده است.در درون خودآگاه و حافظه تان. وقتی بچه بودید، وقتی اشتباهی صورت می گرفت، گرایش داشتید که باور کنید که مشکلی در شما وجود دارد. بچه ها این باور را رشد می دهند که اگر فقط می توانستند آن کار را درست انجام دهند، والدین یا هر کسی آنها را دوست می داشت و تنبیه نمی شدند.
بنابراین وقتی کودک درون چیزی را می خواهد و آنرا به دست نمی آورد، باور می کند که: “من به اندازه کافی خوب نیستم.” و وقتی ما بزرگ تر می شویم، بخش های معینی از خودمان را طرد می کنیم. همین حالا در زندگی نیاز داریم که خودمان را یکپارچه کنیم و هربخش از وجودمان را بپذیریم.
همچنین یک والد نیز در درون ما وجود دارد. شما در درون خود یک بچه و یک والد دارید و بیشتر اوقات، والد تا حدودی بی وقفه کودک را تحقیر می کند. اگر به ندای درونتان گوش دهید، می توانید این تحقیر را بشنوید. شما می توانید بشنوید که والدتان می گوید کاری که انجام می دهید، غلط است یا شما به اندازه کافی خوب نیستید.
در نتیجه ما شروع به جنگ با خودمان می کنیم و به انتقاد از خودمان به همان روش والدینمان مشغول می شویم. این یک الگوی عادتی می شود. وقتی بزرگسال می شویم، بسیاری از ما به کلی کودک درونمان را نادیده می گیریم یا از کودک درونمان به همان روش که عادت داشتیم انتقاد کنیم. در اکثر اوقات پیوسته همین الگو و هدف را ادامه می دهیم.
جان براد شاو می می گوید: این راز را بدانید تا زمانی بزرگ شویم، ۲۵ هزار ساعت صدای والدینی در ذهنمان داریم. چند ساعت از آن صداها به شما می گویند که فوق العاده هستید؟ چقدر از این صداها می گویند که دوست داشتنی یا باهوش هستید؟
جای تعجب نیست که ما همیشه به صداهای قدیمی درونمان پاسخ می دهیم و آنها را تکرار می کنیم. هر بار که شما می گویید ترسیده اید، درک کنید این کودک درونتان است که ترسیده است. در واقع فرد بالغ نترسیده است، با این حال بزرگسال برای حمایت کودک در کنارش نیست.
بزرگسال و کودک برای موفقیت نیاز دارند تا ارتباطی را با یکدیگر رشد دهند. درباره هر کاری که انجام می دهید با هم صحبت کنید. ممکن است احمقانه به نظر برسد، اما کارایی دارد. اجازه بدهید کودک درونتان بداند که هر رویدادی رخ دهد، شما هرگز از او دور نمی شوید و همیشه در کنارش خواهید ماند و عاشقش خواهید بود.
سعی کنید برای کودک درون خود احترام قائل شوید، دوستش بدارید و اگر صداهایی از گذشته در کودک درون شما وجود دارد که به شخصیتش آسیب می زند حتما آنها را پاک کنید.
منبع:مجله موفقیت شماره ۳۰۱
اگر علاقمند به دریافت این نوع مقالات هستید، کافی است آدرس ایمیلتان را وارد کنید :
[newsletter_signup_form id=3]