آنتونی رابینز گفته است کیفیت دید مثبت در زندگی شما توسط کیفیت سؤالاتی که از خود میپرسید معلوم میشود. من فکر میکنم یکی از پرکاربردترین اصول روانشناسی در اختیار ماست.
شما واقعاً نمیتوانید قدرت پرسیدن سؤالات درست را تخمین بزنید. دو نوع از این سؤالات وجود دارد: سؤالاتی شما از خودتان میپرسید و سؤالاتی که شما از دیگران میپرسید.
سؤالات از خودم
سؤالاتی که شما میپرسید شک ایجاد میکنند. رابین مشهور میگوید؛ به بدترین چیزهایی که تا حالا برایتان اتفاق افتاده است فکر کنید و از خود بپرسید، بهترین اتفاقی که تا حالا برایم افتاده چیست؟
بر آن تمرکز کنید و بپرسید چرا این اتفاق برایم افتاد؟یا چرا من آنقدر بدشانسم؟ شما تا حالا فرضیات خود را هرچقدر هم بد باشد یکدست کردهاید.
بعد آن نوبت به تحلیل آنها بادید مثبت میرسد. این انتخاب تقریباً نامرئی (اکثر مردم نمیدانند که یک انتخاب است) پیامدهای بسیاری در پاسخ شما به خودتان میدهید، دارد.
انتخاب سؤال چرا این اتفاق بد برای من افتاده است؟ در مقابل اینکه چگونه بهترین اتفاق برای من تا حالا اتفاق افتاده است؟
چگونگی کار کردن ذهن اینگونه است. حوادث خوب یا بد تکرار میشوند تا اینکه آنها را کامل هضم کنیم و آنها را در حافظه بلندمدت خود نگهداری میکنیم.
اما هرچه حادثهای مثبت یا منفی ذخیره شود، چه مخرب یا یک فرصتی برای رشد باشد، عمدتاً بر اساس سؤالاتی است که شما از خودتان میپرسید.
در اینجا سه سؤال کلی وجود دارد که بهطورمعمول برای مقابله با شرایط منفی و ایجاد دید مثبت از خودم میپرسم:
- چهکار متفاوتی میتوانم انجام دهم که نتیجه بهتری بگیرم
من از دست برداشتن بر کنترل متنفرم، بنابراین به چیزهایی فکر میکنم که بتوانم کنترلشان کنم. همیشه چیزهایی وجود دارند و آنها اهرمهای من هستند. با تمرکز بر اهرمهایم من میتوانم متفاوت انجام دهم و تصویری بکشم تا بفهمم در دفعه بعدی چگونه به موفقیت برسم. من وقت را با فکر کردن درباره اینکه دیگران چه فکری میکنند، تلف نمیکنم، برای اینکه نمیتوانم آنها را کنترل کنم.
- چه مهارتهایی هستند که من الآن ندارم و کمک میکنند تا به چیزی که میخواهم برسم؟
من فهمیدم تمرکز بر یادگیری مفید است. مشخص میکند هر وضعیت بهعنوان یک شکست دائم نیست، ولی بهعنوان یک شکست موقت در مجموعهای از مهارتهای ماست. شکست مجموعهای از مهارتها همیشه میتواند از طریق تمرکز بر توجه و تلاش اصلاح شود و آن دو چیزی هستند که ما همه کنترل میکنیم.
- چه درسهای متفاوتی هستند که من میتوانم از شکست یاد بگیرم؟
دید مثبت در چیزی که شما به مسائل نگاه میکنید نیست، در چیزی است که میفهمید. وقتی بعضی چیزها درست یا غلط پیش بروند، شما باید تصمیم بگیرید بفهمید.
آیا قصد دارید یاد بگیرید برای اینکه شما آدم نادانی هستید یا جهان علیه شماست، یا قصد یادگیری دارید برای اینکه برایتان جالب است آن را سعی کنید، اما میفهمید نیاز به مهارت جدید دارید؟ این تغییر کمی در زندگی شما ایجاد میکند.
- سؤال برای دیگران
همکارم در کویت، را رنا، همیشه از بحث درباره آبوهوا گریزان بود و این بحث را در شرکت غیرقانونی اعلام کرد!
آبوهوا بهعنوان استاندارد شروع صحبت برای یک دلیل وارد شد: کاملاً بیخطر و تضمینشده بود.
محفوظ بودن از خطر را فراموش کنید. بدون خطر کاملاً جالب یا بهیادماندنی نیست. تا آخر درست شیرجه بروید.
بهجای کمک به پیدا کردن زمینههای مشترک با اکثریت مردم، من به دنبال نقاط خاصی میروم که مردم از جواب دادن آن هیجانزده شوند.
اینجا ما سه سؤال در زمان مصاحبه داریم:
- چه چیزی است که شما را کاملاً جذاب میکند؟
- چه چیزی در مورد شما است که مردم را شگفتزده میکند؟
- اگر شما فردا با ۴/۷میلیارد دلار از خواب بیدار شوید، بعد سفر پول را سرمایهگذاری کنید و یک دسته از آن را به خانواده خود نیز بدهید، چهکار میکنید؟
سؤالات شما تااندازهای جواب شما را نیز میدهند. وقتی سؤالی را میپرسید، برای آنها بادید مثبت توضیح دهید چرا علاقهمند هستید و علاقهمندیهایتان چه هستند.
موقع ملاقات با افراد جدید، میخواهید بر سؤالاتی تمرکز کنید که مثبت هستند و علاقه شما را برای درک بهتر و دید مثبت به آنها نشان میدهند.
من بر تأثیر سؤالاتی که میپرسیم تمرکز کردم و به من نشان داده سؤال بهمراتب بیشتر از جواب، باعث ایجاد خلاقیت و ارتباط بین مردم میشود.
با تمرکز بر سؤالات میتوانید مکالمات را کنترل کنید و شروع به گفتگو در ذهن خود کنید.
اینجاست که جادو واقعاً اتفاق میافتد. بهسادگی با تغییر فرضیات بر پایه دروغ در سؤالات خود، میتوانید بادید مثبت مشکل را از آن زاویه حل کنید و یکراه حل جدید ارائه دهید و دید مثبت نسبت به جهان داشته باشید.